گفتم: چرا نزدی؟

متن مرتبط با «جنگ نرم» در سایت گفتم: چرا نزدی؟ نوشته شده است

مگر نه اینکه ما برای نماز می جنگیم؟!

  • یا بَنی آدَمَأَنا غنَیُّ لا اَفتَقِرُاَطِعنی فی ما أمَرتُکَ اَجعَلَکَ غَنیّاً لا تَفتَقِرُیا بَنی آدَمَأنا حَیُّ لا اَموتُاَطِعنی فی ما أمِرتُکَ أجعَلَکَ حَیّاً لا تَموتُیا بَنی آدَمَأنا أقولُ لِلشَیّءِ کُن فَیَکوناَطِعنی فی ما أمَرتُکَ اَجعَلَکَ تَقولُ لِلشَیّءِ کُن فَیَکون , ...ادامه مطلب

  • جنگ نرم

  • متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. param name="AutoStart" value="False"> ,جنگ نرم,جنگ نرماندی,جنگ نرم در ایران ...ادامه مطلب

  • آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند …

  • آن ها چفیه داشتند… من چادر دارم!!! آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند…  من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم… آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود…  من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم… آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند… من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم… آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند …  من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم… آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند… من چادرسیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم... برگر, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها