ادب عباس...

ساخت وبلاگ

عباس، مرید مرادش حسین است.عمری است که کنار مولایش بدون اذن ننشسته است! 

ادبش تاکنون اجازه نداده  است که منتظراوامر ونواهی مولایش حسین نماند.

در تمامی عمرش حتی متصور این هم نشده است که مولایش را برادر خطاب کند.

حسین بالا تر از همه چیز هایی است عباس عظمتش را  درک کرده است.

همیشه خطابش به مولا وسرورش،(یا ابا عبدالله )و (یابن رسول الله )و(یاسیدی) است.

اما همین عباس،در روز موعود که مولایش حسین 

بشارتش را داده بود،لحظه ای که عمود آهنین بر فرق مبارکش

 نشست،بر اثر ضربت،از اسب به زمین نه،به دامان فاطمه علیها السلامافتاد!

وقتی ملکوت فاطمه علیها السلام باآن همه عظمتش به استقبال عباس آمد،

عباس نیز لفظ(برادر، برادرت رادریاب )را بر زبان راند تا حسین بیاید

 وعباس این همه عظمت را در کنار او طاقت بیاورد.

آخر عباس یک عمر آرزویش این بود که فاطمه علیها السلام او را (پسرم عباس )صدا کند.

گفتم: چرا نزدی؟...
ما را در سایت گفتم: چرا نزدی؟ دنبال می کنید

برچسب : ادب عباس,أدب عباسي,ادب عباس محمود العقاد,ادب عباس جيجان,ادب عباسي اول,ادب عباسي 2,ادب عباس العقاد,ادب عباسي ثاني,ادب عباسي 1,ادب عباسي نثر, نویسنده : byabanyadam6 بازدید : 189 تاريخ : يکشنبه 18 مهر 1395 ساعت: 14:53